دغدغه های خانم مشوش

منبع انرژی مثبت جهان باش! دنیا نیارزد به آنکه پریشان کنی دلی را...

اگین4

تازه از سرکار رسیدم

مغزم داره میترکه

همیشه تو یک باغ دیگه بودم با هیچکس کاری نداشتم

ولی نمیدونم چرا همیشه اینجوری میشه که میان بهم میگن طرف از رو حسودیش اومده این حرفو زده یا اینکارو کرده که زیرآبتو بزنه

از دوستامم زیاد خوردم سر این قضیه

از همکار که انتظاری نیست واقعا

ولی خسته میشم از اینکه همیشه یکی دوتا هستن که سیخ میزنن آسایش نمیذارن برای آدم

+چی به آدما میرسه؟
من بیکار بشم یا مثلا منو بخوای پایین بکشی چی به تو میرسه
عوض گشادبازی توام تلاش کن خب
نشسته سرجاش هیچکار نمیکنه فقط همه رو به جون هم میندازه که میخواد همه عین خودش یا از خودش پایینتر باشن

++مشکلم اینه همکاری که داره زیرآبمو میزنه که منو بکشه پایین دختر رئیس اداره بهزیستیه 

اگین3

اینقدر زندگی عاطفیم بعد کاتی که 6 سال پیش دادم ریده و داره بیشتر هم ریده میشه که همه بهم میگن با وجود عدم اعتقاد به دعا اینا بازم برو پیش دعانویس چیزی هم نگو ببین چی میگه

از آخر زنگ زدم به یکی ازین فالگیرا ساکت نشستم گفتم برای خودمو زندگیم میخوام

گفت فالت سیاهه دختر چرا از همه بدت میاد تو:)))

بعدم گفت همون یک دونه رلی که زدی خیر سرت ریدی بدم ریدی طرف ازین عقده‌ای دعاگیرا بوده رفته چیز میز گرفته اینقدر گند بوده که خودشم گرفتار شده

طرف 37 سالشه با وجود علاقه شدید به داماد شدن هنوز نتونسته داماد شه:))

خب میمردی بری پی زندگیت منم به زندگیم برسم

از هرکی خوشم اومد بعد دو روز حالت تهوع گرفتم ازش گفتم نمیخوام آشنا شم باهات بای

بترکی مرد

اگین2

بعنوان مددکار با مدرک روانشناسیم تو موسسه مثبت دارم کار میکنم که زیرنظر بهزیستیه

ازونور با مدرک بهداشت عمومیم دارم تو بیمارستان به عنوان شنوایی سنج نوزادان کار میکنم که اونم زیرنظر بهزیستیه 

شنوایی رو که بازرسیش رو گذروندم خداروشکر اوکی بود

ولی مددکاری واااای از مددکاری

از هیچکس اداره مصاحبه نگرفته

اصلا تو کل استان شاید 500 تا مددکار باشه که فقط با مدارک تحصیلیشوت که مرتبط بوده اوکی دادن
حالا من یکی رو گفتن بیاد باید ازش مصاحبه بگیریم😐
خود موسسه مونده که چیکار کنه
میگه 5 ساله داریم کار میکنیم اولین باره همچین چیزی میشنویم

هیچوقت هیچ مددکاری مصاحبه نمیشه

چون مراکز مثبت غیردولتی‌ان اصلا به اداره ربطی نداره فقط با صاحب امتیاز مرکز باید درارتباط باشن😐

اگین

چونکه هرجایی هستم یک دوست حضوری یا دوست صمیمی دارم واقعا نمیتونم از چیزایی که تو دلمه بگم

 

ولوم کن

همه چی به ظاهر خوبه

دارم دوباره فارغ میشم

روانشناسیمو بالاخره دارم تموم میکنم

چیزی که چهارسال پیش برام غیرممکن بود

و وسط راه همش میگفتم الانه که کم بیاری

ولی تموم شد

مشکل اصلی اینه نمیدونم چه مرگمه

خوشحال نیستم

شاد نیستم

از خودم راضی نیستم

روز به روز دارم بدتر میشم

نمیخوام کسی کمکم کنه

نمیخوام کسی دستم رو بگیره

میخوام خودم بتونم و یاد بگیرم برگردم به چیزی که بودم و برنامه بریزم برای هدفام... 

چقدر بده که تا میخوام غر بزنم برمیگردم اینجا

راستی سلام:) 

 

۱ ۲ ۳ ۴ . . . ۸ ۹ ۱۰
Designed By Erfan Powered by Bayan