در نیشابور
تو ماشین عمه جان نشسته بودم
شیشه ها پایین یه سرو صدایی بووود
یهو شوهر عمه جان میگن نیگااا ..طار داره میره:/
منم ذوق مرگ خودمو شوت کردم بین دو صندلی
میگم : کووو؟عطار داره کجا میره؟؟؟
عمه>.> شوهر عمه <.< مادربزرگ:|:|
یکم فکر کردم با یه قیافه متفکر به شوهر عمه
میگم: مگه عطارم میتونه بره؟؟؟چجوری داره میره؟!!!
عمه>.> شوهر عمه <.< مادربزرگ:/ >.<
یکم فک کردم دیدم به جای نمیرسم
شونه بالا انداختم میگم: حالا کجا داشت میرفت؟؟!!
مادربزرگ یکی زد پسه کلم عمهو شوهر عمه هم که ترکیدن!!!!
و من با نگاهی به رو به رو در افق محو شدم:|:|
بعله
قطار بود
قطار داشت میرفت:|
تو ماشین عمه جان نشسته بودم
شیشه ها پایین یه سرو صدایی بووود
یهو شوهر عمه جان میگن نیگااا ..طار داره میره:/
منم ذوق مرگ خودمو شوت کردم بین دو صندلی
میگم : کووو؟عطار داره کجا میره؟؟؟
عمه>.> شوهر عمه <.< مادربزرگ:|:|
یکم فکر کردم با یه قیافه متفکر به شوهر عمه
میگم: مگه عطارم میتونه بره؟؟؟چجوری داره میره؟!!!
عمه>.> شوهر عمه <.< مادربزرگ:/ >.<
یکم فک کردم دیدم به جای نمیرسم
شونه بالا انداختم میگم: حالا کجا داشت میرفت؟؟!!
مادربزرگ یکی زد پسه کلم عمهو شوهر عمه هم که ترکیدن!!!!
و من با نگاهی به رو به رو در افق محو شدم:|:|
بعله
قطار بود
قطار داشت میرفت:|
- Sunday 25 Mordad 94