بیکاری بودیم برای خودمون :: دغدغه های خانم مشوش

بیکاری بودیم برای خودمون

داشتم فکر میکردم قبل عمارت قبل دانشگاه قبل دو رشته ای بودن قبل تصمیم مستقل شدن حتی قبل گلدوزیو کافی شاپ اینا دقیقا چیکار میکردم چیکار میکردیم اصلا خانوادگی😐

چقدر بیکار بودیمو هیچکارم نمیکردیم:/:))))

Tuesday 8 Mordad 98

نظرات (۵)

Saturday 12 Mordad 98 , 03:34 نارین میرشکار

من‌ بدترم

با یه عالمه کار حوصله هیچ کدومو ندارم و هی میزنم تو سر بقیه که چرا من هیچ کاری ندارم بکنم ؟:دی

:)) بیوفتی تو دورش باز نمیشه نشوندت من اینجوریم ک باید بیوفتم تو کار:))

Wednesday 9 Mordad 98 , 23:21 هاتف ..

من هر وقت که یادم میاد مشغول انجام کاری بودم

بیکاری که بعد از سر کار بیام و فکرم درگیر هیچی نباشه آرزوم

بیکاری بدتره

ولی هر هفته حتما یک روزو اختصاص بدین به استراحت:)

Tuesday 8 Mordad 98 , 21:01 فابر کِی.

اون دوران یادمه صمیمیت‌ها بیشتر بود؛ خانواده‌ها بیشتر دورِ هم می‌نشستن.

اره واقعا:(

Tuesday 8 Mordad 98 , 16:48 محمود بنائی

اتفاقا وقتی بیکاری بدتره، بیشتر برات کار میتراشن :)

:)) نمیدونم واقعا اون موقع ها چیکا میکردیم:))

Tuesday 8 Mordad 98 , 01:28 یه بنده خدا

مثلث اتاق اشپزخونه دستشویی

😅😅

:))))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان می دهد، شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید.

+همه که شاعر و اهل ادب نیستند...
یکی هم ممکنه یک روزانه نویس ساده باشه همچون اینجانب