دغدغه های خانم مشوش

منبع انرژی مثبت جهان باش! دنیا نیارزد به آنکه پریشان کنی دلی را...

مولانا

دورهمی تموم شده بود


گودزیلامون میگه المی اگه گفتی این آهنگی که مدیری میخونه از کیه

یکم فکر کردم یادم اومد یکی از این شاعرای قدیمی بود

+فکر کنم مولاناعه

_  :-\ 


مدیری همون موقع داشت عربده میکشید حافظاااا:-\ 


خدا هم میخواد من سوژه شم اصن :-\ 

ضایع شدگان۱

فکر کن 

در یک مهمانی دویست نفره خیلی خانومانه نشسته ای(البته آقایون میتونن یک جور دیگه فکر کنن:دی)

که خدمتکاران شروع میکنن به پخش کردن سالاد ها و نوشیدنی ها

آن هم از سمتی که تو نشسته ای...

چون مهمان ها فکر میکنن قرار است غذا آورده شود 

ناگهان سکوت سنگینی سالن را فرامیگیرد...

در همین هنگام خدمتکار میزی که نشستی از تو میپرسد که دوغ میخورید یا نوشابه

و شما خیلی خانومانه میگویید که نوشابه میخواهید

و او با دهانی باز دوغی را جلوی شما میگذارد!!!!

و چون همه جا سکوت بوده ناگهان همه با دیدن این صحنه کبود میشوند :-\

و تو با اخم دوباره به او میگویی که نوشااااابه میخواهی

و او هم با همان دهان باز دوغ را برداشته و دوغی با مارک دیگر جلویت میگذارد!

وقتی همه تا مرز خفه شدن میروند

تو علاوه بر اینکه به ۱۱۵ زنگ میزنی آدرس امین آباد را هم روی یک تیکه کاغذ مینویسی

میدهی دست خدمتکار و تاکید میکنی حتما یک سر بزند 


آقوی همساده

عید دیدنیِ یکی از بستگان رفته بودیم

 

 

مرد خانواده داشت خاطرات روزهای بعد نامزدیش رو تعریف میکرد

میگفت بعد نامزدیمون یه شب تو راه برگشت به خونه با زنمو مادرزنم 

گفتم اتمام حجت کنم

تو راه از خوش شانسی!!!زیادش حرف زدهو کارایی که کرده

نزدیک خونه برگشته گفته بیینین شانس من جوریه که اگر بخوام از این کوچه رد بشم

ممکنه تیر چراغ برق کنار کوچه بیاد وسط کوچه جلو ماشینم

اونام گفتن نه بابا فکر میکنی 

حرقو تموم کردن رفتن تو خونه وسایلارو برداشتن

از خونه خارج شدن

دیدن تیر چراغ برقو ماموران زحمت کش شهرداری دارن وسط کوچه نصب میکنن:-\ 

جلو ماشینه همین آقا:-\ 

 

 

دارم کم کم به این نتیجه میرسم شانس منم تو همین مایه هاست:-\

ایندیا

ظهر فیلم هندی داشت
طرفو با تبر زدن شقه شقه کردن بعد یه مشت رهگذر دانشجو دو تا آمپولو تفو چسب بهش زدن
چهار سال بعدش شده بود هم هیکل تام کروز
میزد فرتو فرت آدم میکشتو فتوا صادر میکرد

بعد تو بازی ایران _ هند پریروز بازکنای ایران از کنار هندیا رد میشدن مصدوم میدادن
تو یه نیمه چهار تاشون چلاقِ ناقص شدن 2 تام چلاق عام
که مجبور شدن تعویضشون کنن با آمبولانس اومدن جمعشون کردن:/


من جاشون بودم فیلم که نمیساختم هیچ
خیلی شیک جغرافیا رو ترک میکردم

ملتم اینقدر ضایع آخه:/

آخرین پست سال نودو چهار

دلم میخواد تغییراتی در خودم ایجاد کنم

ولی‌واقعا نمیدونم چه تغییری؟!

کاملا بی حوصله بودم این چند وقت

میومدم اینجا بی حوصله نمیومدم بی حوصله

خوابمم که نصف شده

من نزدیک بهار به بچه خرس میگفتم برو من جات هستم یه بای بای هم میکردم باهاش

تنها کار لذت بخش درس خوندنمه

اصلا یه حسی بهم میده لامصب نیوتن همچین حسی موقع اکتشافاش نداشت


بگذریم ....پست میم جانم رو که دیدم

یادم اومد پارسال تو بلاگفا منم پرسیدم تصورتون از من چیه؟!

البته اون موقع ده تا مخاطب یکی در میون بیشتر نداشتم :-D 


حالا امسال هم فکر کنم باید تکرار کنم سوالمو

چون یکی دو تا فقط از دوستان بلاگفایی هستن که اوناهم 

در یک روز کاملا روز بنده رو مستفیض کردن و گفتن فکر کنم تو تو بلاگفا هم بودی نه؟!! :-\ 

میدونین کلا من شخصیت مهمی ام :-\ 


سُ هَو اَم آی؟!!

موتوشکرم. :-)

تو عروسیاتون جبران کنم ان شاءالله:-) 

برا من دو پرس و دو دوغو یه نوشابه  کنار بزارین من کم غذام بخدا چیزی نمیخورم

اصلا هیچی از گلووم پایین نمره:-(  


۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰
Designed By Erfan Powered by Bayan